بیایید سوم شهریور را بخاطر ایستادگی و شهادت سه سرباز سرافراز ایرانی ، در مقابل قوای تا بن دندان مسلح روس در سوم شهریور 1320 "روز جلفا " نام گذاری نماییم

۱۳۸۷ مهر ۹, سه‌شنبه

میوه ها و گیاهان دارویی شهرستان



گیاهان و میوه های شهرستان

انار
پیامبر خدا (ص):"انار مهتر همه میوه هاست و هر کس یک انار بخورد ،چهل پگاه شیطان خویش را به خشم می آورد .امام صادق (ع):"میوه صد وبیست گونه است و مهتر همه آنها انار است ."خواص انار
پیامبر خدا (ص):" هر کس اناری را کامل بخورد ،خداوند قلب او را چهل شب نورانی می دارد .پیامبر خدا (ص):" انار بخورید زیرا هیچ دانه ای از آن در معده جای نمی گیرد ،مگر این که چهل روز قلب را نورانی می سازد وشیطان را برون می راند .امام علی (ع):"درهر دانه انار چون درمعده جای می گیرد ،حیاتی برای قلب و فروغی برای نفس است و شیطانی را که وسواس نام دارد چهل شب بیمار می کند .امام صادق (ع):" چهار چیز ،طبع را اعتدال می بخشد انارسورانی ،خرمای نارس پخته شده ،بنفشه و کاسنی .امام صادق (ع):"هرکس در هنگام خفتن یک انار بخورد ،تا صبح جانش در امان است .امام صادق (ع) :"برشما باد انار ؛چرا که هیچ گرسنه ای آن را نمی خورد ،مگر این که وی را بسنده است و هیچ سیری آن را نمی خورد ،مگر این که غذا را بروی گوارا می سازد .امام صادق (ع):" هرکس انار بخورد انار شیطان وسوسه را از او دور می سازد . چامام صادق (ع):" هر کس یک دانه از انار بخورد ،آن یک دانه شیطان وسوسه را تا چهل روز زمینگیر می کند .امام کاظم (ع):" هرکس روز جمعه یک انار بخورد آن انار ،دل اورا تا چهل پگاه نورانی می دارد اگر دو انار بخورد تا هشتاد روز و اگر سه انار بخورد تا صد و بیست روز و نیز وسوسه شیطان ازاو دور می شود و هرکس وسوسه شیطان از اودور شود ،خداوند را نافرمانی نمی کند و هر کس خداوند را نافرمانی نکند خدای اورا به بهشت در می آورد .امام کاظم (ع):" از جمله چیزهایی که آدم به فرزندش سفارش کرد ،این بود که به وی فرمود :"برتوباد انار ،اگر گرسنه شدی و آن را بخوردی بسنده ات کند و اگر در حالی که سیر بودی آن را خوردی غذا را برتو گوارا سازد . "
خواص انار شیرینامام صادق (ع):" برشما باد انار شیرین آن را بخورید چرا که هیچ دانه ای از آن به معده مؤمنی در نمی آید مگر این که بیماری ای از آن ریشه کن می کند و شیطان وسوسه را از او دور می سازد .امام عسکری (ع):" انار بخور چراکه خون را فرو می نشاند و آنرا در درون تصفیه می کند .خواص انار ترش وشیرین (ملس)امام صادق از انار شیرین یاد کرد و فرمود :"ترش و شیرین در شکم سازگارتر است ".امام رضا (ع):"انار شیرین و ترش بمک ؛چرا که انسان را نیرو می دهد و خون را زنده می سازد .خواص خوردن انار با پیه آن
پیامبر خدا (ص):"انار را با پیه آن بخورید ؛چرا که شست و شو دهنده معده است . "امام علی (ع):"اناررا با پیه بخور چرا که معده را پاک می کند و هیچ دانه ای د رمعده انسان مسلمان جای نمی گیرد مگر این که آن را روشن می سازد و تا چهل پگاه شیطان و وسوسه را از آن دور می سازد .امام علی (ع):"انار راباپیه اش بخور چرا که زرد شدگی دندان و بدبویی دهان را از بین می برد و انسان را پاک می کند . "امام صادق (ع):" انار را با پیه اش بخور چرا که معده را پاک می کند و ذهن را افزون می سازد . "

جعفري

نحوه استفاده : نحوه استفاده در زير آورده شده است.خواص : جعفري ضد نفخ شكم است و شريان‌ها و رگ‌ها را تميز مي‌كند.دم كرده ريشه جعفري براي درمان تنگي نفس و درمان سرخك مفيد است.براي رفع لك‌ها و جوش‌هاي صورت، دم كرده جعفري را روي پوست صورت بماليد. براي روشن شدن رنگ پوست، مقداري جعفري را در نيم ليتر آب به مدت 5 دقيقه بجوشانيد و صبح و شب صورت خود را با آن بشوئيد. بعد از يك هفته پوست صورت شما روشن مي‌شود.دم كرده جعفري ضد تب بوده و براي بواسير و سنگ كليه مفيد است.خوردن چاي جعفري به هضم غذا كمك مي‌كند.بعد از خوردن سير براي برطرف كردن بوي دهان مي‌توانيد از جعفري استفاده كنيد. جعفري نفس را نيز خوشبو مي‌كند.شايان ذکر است، براي درمان خون مردگي و له شدگي مي‌توان از برگ و ساقه جعفري براي بهبود عضو آسيب ديده استفاده كرد.

منبع : کتب طب سنتی

۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبه

تبریک تولد

تولد بهترین و محبوب ترین کمپانی اینترنتی دنیا( گوگل ) را تبریک گفته و برای پرسنل آن آرزوی پیشرفت بیشتر را مینمایم

۱۳۸۷ مهر ۵, جمعه

قانون

مقاله زیر از همشهری دانشمند آقای مهندس علی فتحعلی زاده علمداری در مجله کانون وکلای تهران چاپ شده است که برای انتشار در وبلاگ شهرستان جلفا ارسال داشته اند با تشکر از ایشان ، امیدوارم مورد استفاده عزیزان قرار گیرد .

مهندس علي فتحعلي زاده

واژه قانون و ورود آن به حقوق ايران


در اين مقاله ابتدا به معني و مفهوم واژه قانون و مترادف هاي آن در منابع مختلف پرداخته و سپس دربارة چگونگي ورود اين واژه در حقوق ايران گفتگو خواهد شد. نگارنده بدون هيچ ادعايي، از خوانندگان متمني است در اصلاح مندرجات اين مقاله او را ياري فرمايند.
o واژه قانون و كاربردهاي آن
در منابع مختلف به زبانهاي عربي، تركي و فارسي كه نشر و بسط توسعه فرهنگ در سرزمينهاي اسلامي وسيله آنها انجام گرفته است و در دسترس نگارنده بودند دربارة ريشه و توضيح كلمة قانون چنين نوشته شده است:
1- فرهنگ عربي تاج العروس كلمه قانون رومي (يوناني) يا فارسي است.
2- به نوشته لغت نامه عربي محيط المحيط، قانون كلمه اي است سرياني.
3- در كتاب فرهنگ فارسي آنندراج در زير كلمه قانون نوشته شده: اين لفظ سرياني يا يوناني است و كتاب «برهان قاطع» نوشته كه قانون معرب كانون است.
4- محمد قريب در كتاب لغت فارسي خود كه واژه نوين نام دارد، قانون را معرب واژه يوناني دانسته است.
5- فرهنگ معين، قانون و كانون را معرب واژه يوناني كانن قيد كرده و به آن ريشه سرياني واكدي قائل شده است.
6- فرهنگ فارسي عميد، اصل كلمه قانون را عربي ذكر كرده است.
7- فرهنگ تركي از انتشارات مؤسسه عالي زبان و تاريخ تركيه، قانون را كلمه اي عربي دانسته است.
8- فرهنگ فارسي آنندراج زير واژه قانون چنين نوشته است: به ضم ثالث اين لفظ سرياني يا يوناني به معني اصل هر چيز.
9- لغت نامه دهخدا چنين آورده: گويند اين لغت معرب كانون است و عربي نيست. ليكن در عرب مستعمل است همچنين در زير نويس صفحه اي كه واژه قانون در آن مندرج است نوشته شده. «قانون» معرب از يوناني Kanon . ضمنا" لغت نامه مذكور، واژه كانون را سامي دانسته است.
10-دايرة المعارف اسلام: اصل واژه قانون يوناني است.
11-ترمينولوژي حقوق: اصل قانون (Loi) از canon است كه عبارت مي باشد از مقررات موضوعه توسط مقامات كليسا، كلمه قانون معرب كلمه لاتين مذكور است.
بنا به موارد فوق قانون معرب كلمه يوناني canon است كه از راه زبان سرياني وارد زبان عربي گرديده است و در اصل به معناي «خط كش» به كار رفته و بعد معني قاعده به خود گرفته است و امروز در زبانهاي اروپايي به مقررات كليساي مسيحيت و كنيسه يهوديت اطلاق مي شود. (Canon Law, Droit Canoniquie).
كانون، نام ماهي است متقابل با ماه مرحشوان عبرانيان. از كانون در كتيبه هاي شهر باستاني پالمير واقع در سوريه كنوني (به آن تدمير به معني شهر نخل نيز مي گفتند و اكنون خرابه هايي از آن باقي است) ذكري به ميان آمده است. بعدها كانون به اشكال قديم و قانون حراي در ميان ماههاي سرياني (سوريه) ديده ميشود. در عربي به اين ماهها كانون الاول و كانون الاخر گفته مي شود. ابوريحان بيروني اين ماه ها را در كتاب آثارالباقيه خود به صورت هاي كانون قديم لا و كانون حراي ل جزو ماههاي سرياني٭ ذكر كرده است.
در تركي كلمه كانون به معني اجاق (محل سوزاندن آتش) است و به نظر مي رسد اجاق، نام ماه اول تركيه ترجمه كلمه كانون باشد. همچنين ناگفته نماند واژه اجاق در لهجه هاي مختلف زبان تركي به معني و مفهوم محل افروختن آتش، كوه، كانون (= باشگاه)، معدن، جايي كه بيشترين مصرف يا سوخت چيزي انجام مي پذيرد. سرچشمه، منبع خاندان و كسيكه ويژگي درمان بيماري ها را بدون استفاده از دارو داراست (= پير)، نيز مي باشد.٭ ضمنا" قابل ذكر است كه به تركي قانون را ياسا مي نامند.
در تركي علمي، از واژه قانون، قاعده لايتغير ارتباطات اجباري مابين اتفاقات و پديده هاي طبيعي مانند جاذبه،‌ مستفاد مي گردد. كتاب منتهي الارب قانون را اصل هر چيز و مقياس آن، معني كرده و مي افزايد قانون عبارت است از محركه راه و روش،‌ اقتنان برابر است با راست ايستادن. در علم فيزيك قانون عبارت است از نظريه فيزيكي كه از طريق آزمايشات عملي و علمي به اثبات رسيده باشد. نظير قوانين نيوتن، قانون فارادي و غيره. به طور كلي از لحاظ علمي، قانون عبارت است از بيان و ترجمان مناسبات ثابت يا مشابه يا متعاقب پديده هاي طبيعي . ٭٭
شيميدان معروف زكرياي رازي كه الحق نابغه اي بوده است و اقوام در كشورهاي مختلف وي را از تبار خود مي دانند و اكتشافات متعدد را به وي نسبت مي دهند، از كانون كه به معني كوره كوچك و كانون القلائين، كوره اي بوده شبيه كوره تابش دان كه روي آن كباب درست مي كردند نام برده است. ٭٭٭ آلت موسيقي اي كه شبيه سنتور مي باشد و بعضي ها اختراع آن را به افلاطون و برخي به فارابي منتسب دانسته اند و در موسيقي امروز بيشتر كشورهاي شرقي بين عرب ها ،‌ ترك ها و ايرانيان مرسوم است، قانون نام دارد. اين ساز پس از اشتهار در كشورهاي عرب حدودا" در قرن دوازده ميلادي از طريق اندلس به اروپا راه يافت و تا قرن 15 ، اسپانيايي ها آن را كانو و آلماني ها كانون ناميدند و گونه كوچكتري از آن در فرانسه (Micanon) نام گرفت. ٭٭٭٭
در سرياني واژه قانون به شكل قنونا كه در زبان ارمني نيز رايج است،‌ بوده و معني قاعده و قانون را دارد.٭٭٭٭٭ Canonدر زبانهاي انگلوساكسن ، قاعده يا عصا، در لاتين مقياس اندازه گيري قاعده و نمونه ، در يوناني به همان معني و قريب به معناي لفظ ديگر يوناني Kanna و Cane مي باشد. در انگليسي به معني ني و چوب دستي است. از تلفيق اين معاني، ميزاني براي سنجش حق و ناحق و سزا و جزا به دست مي آيد.٭
كلمه انگليسي Canonرا كه مفهوم مقررات (شريعت) دين يهود و نصاري را دارد نبايد، با واژه فرانسوي Canonبه معني توپ كه در انگليسي با حرف nمكرر و به صورت Cannon نوشته مي شود اشتباه كرد.٭٭
كاربرد قانون به معني و مفهوم Law انگليسي و Loi فرانسه در حقوق ايران، گذشته دوري ندارد و نگارنده ورود آن را به زبان حقوق فارسي بنابر آنچه در پي خواهد آمد حوالي سال هاي 1369 هجري قمري مي داند.
معادل و مترادف اين واژه در زبان فارسي ناموس، كه اصل آن از نموساي سرياني است كاربرد داشت كه امروزه در زبان محاوره به معني غير از قانون به كار برده مي شود.٭٭٭
در كتاب جامع الحكايات آمده است: دگر از ناموس هاي «ماني» آن بود كه گفت ذخيره حرام است و نشايد كه زيادت از قوت يك روز نهادن ٭٭٭٭ و يا در سياست نامه خواجه نظام الملك گفته گفته شده است از ناموس هاي مملكت ،‌ يكي نگاه داشتن لقب و مرتبت و اندازه هر كس است.
به طوري كه در كتاب عيون الانبيا درج شده است «... اكنون نسخه ناموس طبي بقراط را متذكر مي گرديم ...» سوگندنامه بقراط ناموس طبي نام داشته است. همچنين در تاريخ نامة هرات جوامع الحكايات عوفي ، آثار الباقيه ابوريحان بيروني ... ناموس به معني اخص قانون به كار برده شده است.
نام پيشداديان اولين سلسله اسطوره اي امپراطوري ايران كه به لهجه اوستايي پره داته Paradata ذكر گرديده است و بعدا" در پهلوي پيشداد Pesdad شده به معني قانونگزار كهن يا نخستين قانونگزار مي باشد. ٭
ذات كه به معني قانون است غالبا" در اوستا استعمال شده و داد و دادگر از اين كلمه است و نام كتاب ونديداد كه جزوي از اوستاست، به معني قانون ضد ديو مي باشد. بنابراين صفت دادگر انوشيروان پادشاه ساساني به معني قانونگزار است نه عادل. با اين حساب، زنجير عدل و ... كه بر اين پادشاه مي بندند حكايت هايي است كه نژاديون و پانيست هاساخته اند زيرا كه هزاران مزدكي را با گذاشتن در داخل گچ كشت.
آيين لغتي است فارسي و به معني قانون، مراسم و عرف مي باشد و آيين نامه كتابي بوده است كه اين مقفع در قرن دوم هجري از زبان پهلوي به زبان عربي ترجمه كرد و الفهرست در بيان آن مي نويسد: كتابي به نام «آيين نامه» بود كه در عربي الرسوم نيز گاهي ذكر شده است. اين كتاب محتملا مطالبي درباره سازمان اداري، خصوصيات و امتيازات طبقات مختلف و چگونگي آداب و رسوم درباري، سپاهي گري، بازي چوگان زمان ساسانيان در برداشت. همچنين در كتاب «التاج في الاخبار الملوك» منسوب به جا حظ كه مشتمل بر اطلاعات بسيار درباره آداب و رسوم ساسانيان است به نام «آيين الفرس» اشاره رفته است. عنوان آيين نامه كه مسعودي آن را كتاب الرسوم ترجمه كرده است در دوره اسلامي عنوان كتاب ها يا رسالاتي كه دربارة آداب و رسوم، هنر و علوم مختلف به زبان پهلوي و فارسي تأليف مي شده، به كار رفته است. مانند آيين اكبري كه دربارة آداب و رسوم دربار اكبرشاه ترك تبار معروف هند است. اين واژه پس از استقرار مشروطه و تدوين قوانين در موارد مختلف از جمله در «آيين دادرسي مدني» به كار گرفته شده است.
حال كه قانون از نظر لغوي به قاعده نظامات معني شده، بايد ديد اين چگونه قاعده اي است و ماهيت آن چيست؟
قانون، مقررات و قواعدي است كه بر پايه تجربيات بشر استوار و تدوين شده است. فرهنگ نويس نامي دكتر سموئل انگليسي گفته است: قانون آخرين نتيجه اي است كه از عقل بشر به اعتبار تجاربش به سود عموم افراد بشر گرفته مي شود. يا از لحاظ حقوق، قانون عبارت است از بيان قاعده و دستورالعملي كه يك قدرت حاكم يا دولت آن را برقرار مي كنند. از نظر ترمينولوژي حقوق امروزي، قانون عبارت از قاعده ايست كه قوه مقننه وضع و ابلاغ مي كند و آن مبتني بر طبيعت عالم تمدن و متناسب با مصلحت مردم است.
به طور كلي و خلاصه مي توان گفت قانون به قواعد و نظاماتي اطلاق مي شود كه بر پايه عقل و منطق و تجربه عملي بشر استوار است و ريشه سماوي و ماوراء الطبيعه (متافيزيك) ندارد و منظور از آن جلب منافع و رفع و دفع مفاسد از مردم در اين دنيا مي باشد.
آنچه از نوشته هاي سرزمين هاي اسلامي (در بالا به تعدادي از آنها اشاره شد) در اين باب مستفاد مي گردد اين است كه آنان نيز مفاهيم فوق را مدنظر داشته اند زيرا كه، ابوعلي سينا به علت اينكه مندرجات و محتويات كتاب برمبناي تجربيات عملي استوار بوده است كتاب طبي معروف خود را قانون ناميده است. از بررسي متون فارسي قديم ديگر نيز صدق مدعاي آخر اثبات مي گردد. رشيدالدين فضل الله همداني در جامع التواريخ نوشته: ... بر وفق فرموده «غازان خان مغول» مجموع مسودات يرليغ ها (= فرمان ها) را بعد از تنظيم به اتفاق بر دفتر نوشتند و آن را قانون الامور نام نهادند.
در بررسي نوشته هاي فارسي بعد از اسلام به نام گذاري هايي بر مي خوريم كه از ديد موضوع ما، با مسمي است. به عنوان مثال يكي از كتابهايي كه اين مقفع در قرن دوم هجري قمري (هشتم ميلادي) از پهلوي به عربي ترجمه كرده است كتابي بود به نام «آيين».
در سليمانيه كوتوپحانسي (= كتابخانه سلمانيه) استانبول، دو نوشته خطي به زبان فارسي ،‌ از يك كتاب زير عناوين رئيس الكتاب مصطفي افندي و به شماره هاي 609 و 610 وجود دارد كه يكي از آنها 109 و ديگري 128 برگ دارد.
نام هر دو كتاب «ختاي نامه» است. مؤلف آن شخصي است از اهالي بخارا به نام سيدعلي اكبر ختايي كه چند سالي به عنوان بازرگان در سفر چين بوده است و ديده ها و شنيده هاي خود را به زبان فارسي كه خيلي پيشتر و بعد از دوره او به همراه لهجه ايغوري تركي، زبان رسمي و حاكم در طول جاده ابريشم بود، برشته تحرير درآورده است. تاريخ و زمان دقيق سفر وي روشن نيست. آنچه محتويات كتاب مي نماياند اين سفر در سالهاي 1477-1505 ميلادي انجام پذيرفته است. اين كتاب را در سال 1582 ميلادي شخصي به نام حسين افندي به تركي ترجمه و به سلطان مراد سوم پادشاه عثماني تقديم كرده است. در اين كتاب واژة قانون به طور مكرر به كار برده شده است. در سال 1853 كه نهضتهاي فكري در بلاد عثماني و مسلمان ديگر آغاز شده بود چاپ سنگي اين نوشته با الفباي عربي،‌ در استانبول نشر يافت و باعث به كارگيري اولين بار كلمه قانون به مفهوم امروزي آن (و يا معادل انگليسي) در بين سياسيون و اصلاح طلبان و ورود آن به ادبيات كشور تركيه آن موقع و به تبع آن ايران گرديد. استعمال كلمه قانون در زمان حكومت عثماني، بيشتر در مورد احكام صادره از طرف حكومت به كار مي رفت تا آنها را از احكام شرع حنيف كه مبتني بر ادله معروفه خود مي باشد، جدا كند چه امكان دارد در مسأله اي حكم شرع با قانون موضوعه منافات داشته باشد. مثلا" ربا در شرع حرام است ولي در قانون مباح.
قبل از انتشار ترجمه تركي اثر ياد شده ، اصطلاح قانون در معناي بسيار محدودتر، به معناي نظامات مستقر به كار رفته است و مفهوم قانون در مورد واژه شرع يا شريعت و يا قانون قرآني محفوظ مانده بود.
اصطلاحاتي مانند قانون نامه، خلاف قانون ، قوت قانون و .... در ادبيات فارسي به مفهوم Law براي اولين بار در اين نوشته به ميان آمده است. انتشار چاپ سنگي تركي اين كتاب در استانبول، مردان سياسي نهضتهاي فكري جديد مخالف سلطان و روش اداره كشور و (بخصوص عثماني گرايي) به ويژه به مردان سياسي دوره تنظيمات، اين اصلاح طلبان دو كشور عثماني و ايران قرن نوزدهم ، اجازه داد كه اين اصطلاحات را از خطايي وام گرفته و آنها را وارد مصطلحات محاورات و ادبيات آن روز گردانند.
ختايي كلمه قانون نامه را مترادف با واژة لي (Lie) چينيان آورده كه به معني آيين آنان بوده است و مانند حقوق مذهبي مسيحي: «Droit Canon» اساس آسماني و الهي داشت. اما مسلمانان لي را چيزي به غير از قواعدي كم و بيش حكيمانه كه چينيان از خودشان اختراع كرده بودند نمي ديدند و به آن جنبه الهي قائل نبودند. بنابراين مسلمانان در قرن نوزدهم براي اينكه به فرامين سلاطين اصلاح طلب خود يك خصلت قضائي (معادل شرع) دهند، ميان اصطلاح و يا واژه اي تركي‌ (به لهجه كاشغري) ختايني نين لي سي (Khitayinin, L, ie - Si) و كلمه Zagon روسي به معني قانون (كه آن روزها بين روشنفكران متداول بود) مردد مي مانند تا سرانجام به طور قطع واژة قانون به مفهوم Low امروزي را كه توسط نشر چاپ سنگي ترجمه تركي ختاي نامه (سفرنامه سيدعلي اكبر ختايي) رواج يافته بود پذيرفتند.
بدين ترتيب واژه قانون به همراه واژه هاي ديگر نظير جرمانه و جريمه به دنبال نشر ترجمه اثر مذكور در سال 1369، ه.ق / 1853 ميلادي، وارد واژگان حقوقي عصر تنظيمات در تركيه عثماني و به تبع آن در ايران بعد از اميركبير شد. در سال 1307 هجري قمري چند روز پس از بازگشت ناصرالدين شاه از سفر اروپا به دستور وي تحت رياست شاهزاده عباس ميرزا ملك آرا (برادر ناتني كوچك ناصرالدين شاه) كه 27 سال در خاك عثماني اقامت داشت مجمعي به نام مجلس تحرير قانون با وظيفه ترجمه و تحرير قانون به مفهوم امروزي آن، تشكيل گرديد. ناگفته نماند كه در اين دوران تأثيرپذيري و الهام اصلاح طلبان دو كشور از قانون مدني فرانسه و سويس و ديگر كشورهاي غربي پيش از اندازه بود و كتاب ختاي نامه، بيشتر از تأثير قانون خواهي از طرف روشنفكران، در انتخاب واژه مؤثر بوده است.
o ‌منابع
1- «جاده ابريشم» علي مظاهري، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، ترجمه دكتر نويان.
2- «ترمينولوژي حقوق» جعفري لنگرودي، گنج دانش.
3- «فرهنگ فارسي معين» اميركبير.

4- «تركستان نامه» بارتولد، ترجمه كريم كشاورز.
5- «تاريخ تمدن» ويل دورانت، انقلاب اسلامي.
6- «تحقيقي در دين يهود» جلاالدين آشتياني.
7- «خطاي نامه» به كوشش ايرج افشار، تهران چاپ سوم.
8- «LIST ICIN TARTH III prof. Dr. Ismet Miroglu 1989 Istanbul. »
9- «بنيان حكومت قاجار» فرزانه اجلالي نشرني، 1373
10- «دايره المعارف اسلام»، ترجمه تركي از چاپ ليدن، استانبول 1957.
11- «فلسفه قانونگزاري در اسلام» ترجمه اسماعيل گلستاني، 1358 اميركبير.
12- «ايران و عثماني در آستانه قرن بيستم».
13- «قانون مدني زرتشتيان در زمان ساسانيان».
14- «پژوهش واژه هاي سرياني در زبان فارسي» جليل اخوان زنجاني تهران 1365.
15- «فرهنگ هاي عربي تاج العروس، محيط المحيط».
16- «فرهنگ هاي فارسي، آنندراج، عميد، دهخدا، واژه نوين (محمد قريب)، معين».
17- «فرهنگ تركي به تركي» انتشارات مؤسسه عالي زمان و تاريخ تركيه .
18- «جامع التواريخ رشيدالدين فضل الله همداني» تصحيح محمد روشن، مصطفي موسوي 1373 نشر البرز.
19- «كتاب الاسرار» محمد زكرياي رازي ترجمه حسنعلي شيباني، دانشگاه تهران.
20- «سرگذشت قانون» علي پاشا صالح، انتشارات دانشگاه تهران.
21- «فرهنگ صالح» علي پاشا صالح، انتشارات تهران.
22- «يادداشت هاي كاتاها» پورداود، دانشگاه تهران 1356.
23- «حقوق جزايي اسلامي» ترجمه اكبر غفوري، عباس شيرازي 1373.
24- «قاموس» كتاب مقدس.
25- «روايت اميد اشوهيشتان» ترجمه نزهت صفاي اصفهاني، انتشارات نشر 1376.
26- «ايران و اسلام» ترجمه كريم كشاورز.
27- «دانشنامه ايران و اسلام».
28- «گفتاري درباره دينكرت» محمدجواد مشكور 1325.
29- «آثار الباقيه» ابوريحان بيروني.
30- «فرهنگ اصطلاحات اجتماعي و اقتصادي» ترجمه خليل ملكي، انتشارات رواق 1358.
31- «يشت ها» جلد اول، ابراهيم پورداود.

۱۳۸۷ مهر ۲, سه‌شنبه

سفر نامه از تبریز تا ماکو



سفر نامه از تبریز تا ماکو

کتاب تاریخی جالبی از طرف دوست دانشمندم آقای علی فتحعلیزاده علمداری بدستم رسید که بینهایت از لطف ایشان ممنون و سپاسگزارم . در ضمن مقاله ای از ایشان در باره قانون دریافت کرده ام که بعد از ویرایش و تایپ تقدیم خواهد شد لازم به توضیح است که این مقاله در مجله کانون وکلا چاپ شده است .اینک گوشه هایی از کتاب سفرنامه....
کتاب بر خلاف عنوان روی جلد آن که (( روزنامه ی سفر از تبریز تا ماکو )) میباشد ، بخش اول آن که بیست و شش صفحه از شصت صفحه کتاب میباشد به سفر سرزده ایشان از تبریز به کناره های ارس اختصاص یافته. این سفرنامه توسط مهندس مخصوص ناصرالدین شاه بنام علی ابن محمد به رشته تحریر در آمده است . در کتاب علتی را که باعث تغییر مسیر بطرف کناره های ارس شده ، اینگونه شرح میدهد :
" پس از ظهور و بروز حالت حالیه ی مرند و قراسوران و عدم نظم آنجا از نبودن سوار و سرباز سرحد کنار ارس و حمل غله به خارج و بی نظمی آن ، نیز اخبار و اراجیف زیادی شنیده ، خیال را از رفتن به خوی منصرف یافته یافته ، به ملاحظه تقدم اهم بر مهم روانه سمت کنار ارس گشت (ص6)...........
شب را در قریه ذال (زال ) نزدیکی دره دزد (دره دیز ) منزل نموده ، در آنجا وقت ورود شش نفر از سربازان سر حد کنار ارس و جلفا را دیده تعجب کرد که چرا باید در سر خدمت نباشند (ص7) .....
و نیز در باب دزدی راه و صدمه ی سواران قراسواران و تلگرافچیها ، چنین میگفتند که از اول دره یام الی معبر دره دزد بطوری راهها مغشوش است که عبور از آنجا ها هیچ ممکن نمی شود ، خاصه در تابستان سبب این است که همین سواران قرا سواران با دزد ها همدست هستند ، مثلاً فلان دزد (ص 9) .........
صبح را از قریه ی مزبوره روانه ی کنار ارس که چهار فرسنگ مسافت است شده ، پس از رفتن قدری راه به اول دره دزد رسید . (ص 9 ).......
در این دره (دره دیز ) در کنار راه ، آب گرمی است که جهت بعضی امراض نافع است . در آنجا می توان بنای حمامی گذارد ، خالی از منفعت نخواهد بود . پس از گذشتن از دره دزد و رسیدن به جلگه ی گرگر و شجاع ( ص11 ) .........
از آنجا روانه قریه ی لیوارجان گردید ، شب را در منزل رحیم خان سرهنگ فوج دویم منزل نمود . ( ص 13 ) ........
شب را در قریه ی مزبور توقف نمود ، در آنجا قلعه ای از قدیم بود که خوانین گرگر در آنجا سکنا داشتند ، حمامی هم محمد رضا خان مرحوم در آنجا ساخته ، معمور است . این قریه بسیار قریه آبادی است ، هر گاه ممیزی شود دو سه برابر جمع دیوان به عمل خواهد آمد . صبح را از آنجا از میان کوهستان به کنار ارس و قریه ی مرازه ( مارازاد ) رفت که قراول خانه آنجا را ببیند . در نزدیکی لیوارجان کوهی بود معدن نمک بود از مداخلات آن جویا شد گفتند که چون حالا قدغن(ص 15 )......
صبح را از آن قریه به قریه ی احمد آباد که آخرین نقطه محال گرگر است و سرحد قراجه داغ است ، روانه گشت .........
حالت قراولخانه ی این نقطه نیز مثل قراولخانه مرازه است . .........
فوراً با همراهان خدمت شجاع الدوله رفته ، بعد از ملاقات ایشان به منزلی که معین شده بود ، رفته مشغول کارهای متعلقه کنار ارس گردید . چون نوشتجات زیاد بود ، مجال اینکه اوضاع خوی را نیز در طی این روزنام عرض کند ، نشد . انشاءالله روزنامه اتفاقیه خوی را با سایر مطالب با چاپار آینده خواهم به عرض رسانید .

مهر : علی ابن محمد
مهندس مخصوص حضور همایون



در مقدمه کتاب نیز آمده است:
نگارنده در چند جای سفرنامه آورده که طبق فرمان پادشاه مبادرت به سفر و تهیه ی گزارش نموده و حقایق را آنطور که خواست ملوکانه بوده ، بلاواسطه و بلاحجاب عرض نموده است ، به عبارت دیگر می خواهد بگوید که به رسالت خود کاملاً پایبند است . ما نیز به این اثر به عنوان یک سفر نامه ی تقریباً عاری از چاپلوسی و گزافه گویی ارج مینهیم . "

۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

مراسم عزاداری ایام سوگواری شهادت مولای متقیان در هادیشهر


تشنه ام این رمضان ، تشنه تر از هر رمضانی ، شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی .


لیله القدر عزیز است بیا دل بتکانیم ، سهم ما چیست از این روز ؟! همین خانه تکانی .



به فرق نازنینش که اثر میکرد شمشیر ، یقیناً ابن ملجم وقت ضربت یا علی گفت .



با تسلیت ایام شهادت مولای متقیان در مناجات شبهای قدر ، التماس دعا داریم
صادقی

۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

پسر عمه شاه قاجار در لیوارجان

پسر عمه شاه قاجار در لیوارجان

در باره روستای تاریخی لیوارجان در پست های قدیمی مطالبی کلی نوشته شده ولی برای تعریف و توصیف این روستا میخواهم گوشه هایی از رمان زیبا و جالب محمد سعید اردوبادی نویسنده توانای آذربایجانی بنام ( تبریز مه آلود ) را در برایتان بنویسم ( این کتاب خاطرات این نویسنده نامدار است از وقایع انقلاب مشروطیت در تبریز ).
این نویسنده تحت عنوان ( پسر عمه شاه در لیوارجان ) چنین مینویسد :
......حاجی خان ، ارباب لیوارجان همراه دو پسر و نوکران خود به استقبال ما آمده بودند . کوچه های ده در تاریکی شب با فانوسهای بزرگی که نوکر ها حمل میکردند ، روشن شده بود . من و خان از درشکه ها پیاده شدیم و با ارباب دیدار و احوال پرسی کردیم اما خانمها هنوز پیاده نشده بودندرعایای خان که در هر دو سوی راه صف بسته بودند ، به درشکه ها تعظیم میکردند و با این کار خود ادامه دوران بردگی در ایران را به نمایش می گذاشتند .
کوچه های طولانی خبر از آن میداد که لیوارجان آبادی بزرگی است . درشکه جلو در بزرگی که با فانوس ها روشن شده بود توقف کرد . اینجا خانه اربابی بود . فوراً جلو هر درشکه گوسفندی قربانی کردند . برای گذشتن از روی لاشه گوسفند ها ، تا پایان مراسم قربانی سرپا منتظر ماندیم . مدیر اداره پست و تلگراف تعارف کرد که اول من بگذرم و من قبول کردم . زیرا اگر مخالفتی میکردم به حاجی خان بر میخورد. از روی قربانی گذشتم . " میس هانا " نیز گذشت . بی گمان دختر شرق شناس از مراسم قربانی کردن در مشرق زمین بی اطلاع نبود .
به باغ بزرگی که مثل جنگلی می ماند وارد شدیم . در خیابانی که در طرفینش درختان عرعر رج سته بود چند دقیقه ای را ه رفتیم . این خیابان با فانوس های بزرگ روشن شده بود . به ایوانی بزرگ که کف اش پوشیده از سنگ بود ، بالا رفتیم و از جلو اتاقهایی که با آویزها و چراغهای لامپای بزرگ روشن شده بود گذشتیم . زنها به یک اتاق و ما به اتاقی دیگر رفتیم . پس از شست و شو و تعویض لباس ، به تنبی بزرگ و با شکوه خان راهنمایی شدیم .
قالی ها ، پرده ها و آویز های گرانبها و مجلل تالار ، کاخ های بغداد و به عبارت دیگر حرم سرا های خلفای عباسی را که وصفشان را در هزار و یک شب خوانده بودم و برایم افسانه ای بیش نبودند ، بیاد می آورد . این ثروت و شکوه خیلی فراتر از ثروت و شکوهی می نمود که یک مالک قادر به فراهم آوردن و تصاحبش شود . اینجا جایی نبود که بتواند به ارباب چند ده تعلق داشته باشد ، بلکه چنان مینمود که تنها دستی که کشوری ثروتمند و مملو از آثار عتیقه چون ایران را استثمار کرده باشد ، میتوانست بر آن تصرف و تملک داشته باشد .
آمدن " میس هانا " خیلی طول کشید به گفته پسر خان ، همسر ، عروس ها و دختران خان اورا دوره کرده بوده اند و نمی خواستند به این زودی ها ولش بکنند . سرانجام به اتفاق همسر مدیر پست و تلگراف به تالار آمد . او همچنان که پیش می آمد و به شعاع های رنگارنگ آویز بزرگ نزدیک میشد ، پیراهن حریر سفیدش الوان می نمود .
برایم جالب بود که ببینم این دختر با حاجی خان کهنسال چطور آشنا خواهد شد . مثل یک غربی یا مثل یک شرقی ؟ او ابتدا خطاب به حاظران در تالار بفارسی سلام کرد و سپس پیش آمد و دست خان را گرفت و بوسید ، حاجی خان دستی به موهای او کشیده ، گفت : بارک الله دخترم و اجازه داد که بنشیند . باز نمی توانم از مهارت و آمادگی دولتهای سرمایه داری برای آشنایی با شرق تعجب نکنم . این که یک دختر بیست ساله چندان با روحیات و خلقیات شرقی ها آشنا شده باشد که در یک مجلس شرقی همچون یک زن شرقی رفتار بکند ، خیلی جالب است ، جالبتر از نقشی که یک هنر پیشه ماهر در صحنه تئاتر ایفا میکند .
خان با لبخندی که چهره اش را شکفته کرده بود و با طنینی از رضایت در صدا ، خطاب به دختر گفت :
سر افرازمان فرموده اید ، به مناسبت تشریف فرمایی شما احساس خوشبختی میکنیم . خیلی ببخشید . از اینکه به علت زندگی در یک قصبه کوچک و بدون امکانات ، نخواهیم توانست آن چنان که شایسته یک مهمان عزیزی که از یک کشور متمدن تشریف آورده است به صورتی متمدنانه پذیرایی بکنیم ، شرمنده ایم . چه کند بینوا همین دارد . اما شما میتوانید اینجا را مثل خانه پدر خودتان حساب کنید .
برایمان جالب بود که ببینیم "میس هانا " چه جوابی به حاجی خان می دهد .حاجی خان به شیوه مهمان نوازانه شرقی صحبت کرد ، و دختر آمریکایی به چنین تعارفات رسمی شرقی به چه اسلوبی می توانست پاسخ بدهد ؟ حاجی خان گویی که می دانست دختر فارسی میداند و به این زبان صحبت می کند ، نمی توانست پیش بینی کند که او می تواند به شیوه یک دختر ایرانی رفتار کند . از اینرو وقتی دختر شروع به صحبت کرد ، حاجی خان کاملاً شگفت زده شد :
- شرق دارای خصوصیتی فراموش نشدنی است که در کشور های دیگر به آن نمی توان برخورد . این خصوصیت عبارت است از مهمان نوازی ، همدمی ، تواضع ، مرحمت نسبت به کوچکترها ، احترام به بزرگتر ها . شرق دارای خصوصیت دیگری نیز هست که برای گفتن آن از حضورتان اجازه میخواهم و خاموش شد .
حاجی خان به لحنی تشویق آمیز و بفارسی گفت : - بفرما دختر مهربانم .
- نمیدانم چرا آدم با شرقی ها خیلی زود انس و الفت می گیرد نزدیک شدن به آنها هرچه مایه سعادت باشد ، دور شدن از آنها به همان اندازه دشوار است .
از این گفته دختر ، خان و پسرانش خیلی خوشحال شدند . چای آوردند . در هر چیز یک خارق العادگی به چشم می خورد . صدای قلیان های نار گیله با سر های فیروزه ای نشان ، فشافش فواره جلو پنجره باز ، حرکت قاشق های زرین در استکان ها ، این منظره که تا حال خیالش را هم نکرده بودم ، مرا بر آن داشت که بار دیگر این سخنان را تکرار کنم (( شرق که در هر قصبه کوچکش کاخ بوکینگهام بریتانیای کبیر بر پا می دارد و در تجملات داخلی مستغرق می شود ، سالها بعد بفکر مبارزه با دشمن خارجی نخواهد افتاد .))
" میس هانا " چیزی به پچ پچ در گوشم گفت که حاجی خان ملتفت شد و پرسید :
- خانم کوچکه چه میخواهند ؟
من نتوانستم جواب خان را بدهم ، چون که دختر از من پرسیده بود که ( چرا دختر ها و عروس های خان سر میز چای نمی آیند ؟ )
و خان انگار که متوجه سئوال او شده بود ، بی آنکه منتظر جواب بماند ، گفت :
- چنین عادت کرده اند ، اما من شخصاً طرفدار تَرک آن هستم ، ما از خیلی جهات متجدد هستیم .لباسمان ، قیافه مان ، و وسایل و شیوه زندگی مان همه در حال گرفتن شکل زندگی اروپایی بخود است . اما از جهاتی و از آن جمله از جهت مناسبات خانوادگی و ..به همان حالت اول باقی مانده ایم . این هم حاکی از آن است که ما هنوز به ظاهر متجدد شده ایم و باطناً همان خاکیم که هستیم . این را هم باید بگویم که در اینگونه موارد دختر ها از مادرشان و عروس ها از شوهران شان تبعیت می کنند.
پسر خان هنوز سرپا ایستاده و منتظر دستور پدرشان بودند . به گفته رییس پست و تلگراف تاکنون دیده نشده بود که پسران ، دختران و عروسان خان بدون اجازه او در حضورش نشسته باشند . لحظاتی بعد از آن بود پسرانش را پیش خواند و دستور داد
- بنشینید .
ابتدا محمد علی خان ایمن الایاله ، سپس صمصام لشکر ، پسر دوم خان جلو آمدند و نشستند . کمی بعد خان باز خطاب به آنها گفت :
- اجازه میدهم که خانمها و خواهران تان هم بیایند اینجا . این خانم ها هم اینطور می خواهند.
پسرهای خان تعظیمی کرده ، ازتالار بیرون رفتند . کمی بعد دو دختر و دو عروس خان وارد تالار شدند و سلام کردند و در کنار همدیگر ایستادند . با لباس های ابریشمی رنگارنگ مثل چهارتا طاووس می میماندند . عروس ها مثل سیبی بودند که از میان دو نیم شده باشند . تنها فرقی که با هم داشتند این بود که یکی بفهمی نفهمی بزرگتر از دیگری بود . به گفته رییس پست و تلگراف آنها دوخواهر بودند که با دو پسر خان ازدواج کرده بودند ....حاجی خان خطاب به عروسها و دختر ها گفت :
- دختر هایم ، بساط چای را اداره کنید .
گفتن همان بود و دور سماور جمع شدن آنها همان ، جالب توجه آنکه تا زمانی که عروسها در تالار بودند ، پسر های خان به آنجا نیامدند . ما چای میخوردیم و حاجی خان ، رفیق علی اکبر و رییس پست و تلگراف قلیان می کشیدند . ...
گفتند که عروسها در تهران زندگی کرده و در تهران تحصیل کرده اند . آنها تنها تابستانها به لیوارجان می آیند . نام عروس بزرگ سروناز و ونام عروس کوچک سمن سا بود . نام دختر بزرگ میشکوب و نام دختر کوچک ایراندخت بود . پسر بزرگ حاجی خان در تهران در اداره مالیه و پسر کوچکش در نظام خدمت می کرد . ساعت یک بعد از نصف شب شام آوردند . از گوشت گوسفند هایی که پیش پایمان ذبح کرده بودند ، اثری در سفره ندیدم . همه غذا ها از گوشت مرغ و جوجه تهیه شده بود . تنها مشروب سفره عبارت بود از شربت های شیرین و معطر . وقتی ما خواستیم از سر سفره بلند شویم خان گفت :
- من هر شب بعد از صرف شام کمی در ایوان قدم میزنم .
ما هم همراه او در ایوان قدم زدیم . بعد از نیم ساعت میس هانا و همسر رییس پست و تلگراف به اتاقی رفتند ، من و رییس به اتاقی دیگر رفتیم و بلافاصله در بستر هایی که برایمان آماده کرده بودند به خواب رفتیم .
رییس پست وتلگراف و من پیش از همه از رختخواب بیرون آمدیم و دست و رو شستیم . وقتی پا به ایوان گذاشتیم ، متوجه شدیم که حاجی خان پیش از ما بیدار شده است . روبروی هم نشسته بودیم و گپ می زدیم که یکی از نوکران او پیش آمده ، سری به تعظیم خم کرد و گفت :
- حمام حاضر است جناب خان . و خان بطرف ما برگشت وگفت :
- امروز حمام قرق است و کسی از رعیت به آنجا راه داده نخواهد شد . دستورش را شب داده ام ، تا خانم ها بیدار شوند شما میتوانید بروید و استحمام کنید . ما هم به اتاق برگشتیم و لباس زیر برداشتیم . نوکر های خان بقچه هایمان را از دستمان گرفتند و مارا تا حمام همراهی کردند .
حمامی بود ساخته شده از مرمر سفید و بسیار با شکوه . وقتی روی فرش سکو نشستیم دو نفر حمامی جلو آمدند و خواستند لباسهای مارا از تنمان در آورند . اما ما رضایت ندادیم ........
............. وقتی از باغ برگشتیم خانم ها از حمام برگشته بودند . نشستیم و چای خوردیم و پس از آن حاجی خان گفت :
حالا هم بفرمایید ارثیه ای را که از عباس میرزا به مادرم رسیده تماشا کنید . از دوازده اتاق دیدار کردیم که همه مفروش بود حاجی خان تاریخ قالی هایی را که کف اتاقها را زینت داده بود ، برایمان می خواند وقتی در یکی از اتاقها را باز میکرد ، گفت :
- اینجا اتاق مادر خدا بیامرزم است . تمام اشیای این اتاق از پدر بزرگم مانده است . قالی ها و قالیچه هایی که از بافته شدنشان دویست سال می گذشت ، مثل آن بود که تازه از دار قالی پایین آورده باشند در رنگ آمیزی شان هیچ تغییری به چشم نمی خورد . کف سالن بزرگ را سه قالی بزرگ پوشانده بود قالیچه های ابریشمی کوچک را لوله کرده ، و برای جلو گیری از موریانه زدگی با برگ های توتون پوشانده بودند . تختخواب بسیار ظریف و زیبایی از عاج که اطرافش با فیروزه و یاقوت تزیین گردیده بود ، در گوشه ای به چشم می خورد . روی آن لحاف قلمکار ، بالش زرنشان ، تشک مخمل گرانبها بود . هر جای رختخواب با مرواید و زمرد گلدوزی شده بود . یکی از اشیای عتیقه موجود در اتاق، قلمدان عباس میرزا بود . روی آن صحنه ای از حمله عباس میرزا به گنجه نقاشی شده بود . قرآن مذهبی که عباس میرزا در جنگها به گردن می آویخت ، نسخه خطی پنجاه صفحه ای تاریخ نادر به خط عباس میرزا و نقاشی ها و تابلو هایی که که همان شاهزاده هنرمند خود کشیده بود همه در صندوقچه ای چرمی نگهداری می شد . قباله ها ، نامه ها و دست نوشته هایی که در بقچه ای از اطلس پیچیده بودند ، بسیار جالب بود . قطعه شعر هایی را هم که عباس میرزا با تخلص (نائب ) سروده بود ، در آنجا دیدیم . اکثر شعر ها به ترکی بود . حاجی خان آهی کشیده ، گفت که (( علت اینکه هیچ یک از شعر ها در تذکره ها وارد نشده ، این است که به ترکی سروده شده اند .)) من چند شعر ترکی اورا یاد داشت کردم و در عین حال مخمسی را که از یکی از سروده های فضولی تضمین شده بود ، رو نویسی کردم . ...........
..........جانماز عباس میرزا ، تسبیح مروارید فتحعلی شاه ، انفیه دان ، قلیان ، انگشتری محمد شاه ، گردن بند ، دستبند های مادر عباس میرزا ، عرقچین های زر دوزی و قلابدوزی شده با سنگ های قیمتی و اشیای نفیس دیگر را از نظر گذراندیم . اما تماشای همه آثار عتیقه موجود برایمان ممکن نشد زیرا که حاجی خان پیر ، دیگر از دادن توضیحات در باره آنها خسته شده بود .
وقتی از اتاق خارج می شدیم ، میس هانا به طرفم برگشت و به لحنی تاسف بار گفت :
- حیف این ثروت تاریخی که میلیونها ارزش دارد . اینها توی اتاقهای سنگی به تدریج از بین میرود . واقعاً هم جای تاسف بود . از اتاق های دیگر نیز بازدید کردیم . اشیای عتیقه حد و حساب نداشت . حاجی خان آهی کشید و گفت :
- پدرم یک عالم ثروت داشت . پاد شاه مثل مردمک چشم خود دوستش داشت . هر حکومتی که با دولت ایران کاری می داشته ابتدا به سراغ پدر بزرگم می رفته است . و اکنون اولاد او از دست محمد اف های گنجه ای دست از همه چیز برداشته ، می خواهند بجای دیگری فرار کنند . لعنت بر این روزگار دون !
و من نویسنده وبلاگ آرزو میکنم مسئولین شهرستان جلفا برای حفظ باقیمانده آثار گرانبهای تاریخی این منطقه که شاید در گوشه پستوی خانه ها خاک میخورد و خود این بناهای تاریخی که وجب به وجبش تاریخ گویای این مرز و بوم است و به مرور زمان از بین میروند ، موزه ای از باز سازی یکی از این بنا ها ( حمام جلفا ، خانه خان یا ساختمان جدیدی در کنار تپه باستانی کؤل تپه ) تاسیس نمایند و این آثار را در آنجا ها گرد آوری فرمایند.
منبع : کتاب رمان زیبای تبریز مه آلود ( خلاصه شده از متن کتاب )

۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه

رویداد های مهم منطقه

پل چوبی
ریدادهای مهم منطقه

1 - در پی قرار داد ننگین ترکمن چای در تاریخ 1243 ه .ش (1828 م ) جلفا بعنوان یک شهر مرزی از ایالت نخجوان جدا شد .
2 – افتتاح راه شوسه مرند – جلفا (1285 ه.ش – 1906 م ) که توسط روس ها احداث شده بود
3 – افتتاح پل آهنی و راه آهن تبریز – جلفا 1294 ( 1913 م ) بعنوان اولین خط آهن و ایستگاه کشور .
اولین ایستگاه راه آهن ایران (جلفا )

4 – افتتاح سه مدرسه چهار کلاسه در منطقه 1305 ه. ش
5 – صدور شناسنامه (سجلی)یا همان ورقه هویت به اهالی منطقه درآذرماه 1307 ه.م
6 – با تاسیس اداره ثبن اسناد در مرند در 1311 ه.ش برای ارضی و مستغلات شهرستان سند صادر گردید .
7 – تاسیس پاسگاه انتظامی تحت نام کمیساریای علمدار گرگر 1312 ه.ش. ( لازم به توضیح است که در این تاریخ علمدار گرگر به صورت یک شهر واحد در آمد و از حالت روستایی خارج شدند ) .
8 – کشف حجاب رضا خانی در منطقه و در مدرسه نظامی علمدار 17 / 10 / 1314
9 – سفر رضا شاه پهلوی به همراه ولیعهد و شیخ خزعل به منطقه از طریق راه شوسه ( 1315 ه . ش ) .
10 – سفر رضاشاه پهلوی به منطقه بوسیله قطار ( 1318 ه . ش. )
11 – افتتاح مدرسه چهار کلاسه در سیه رود با حمایت مرزبانی در تاریخ 1318 ه. ش.
( توضیح اینکه مدرسه فوق به همت جعفر قلی بیک هادی در قریه سیه رود ایجاد شد . )
12 – افتتاح بهداری به مدیریت دکتر محمد علی ممدوحی در علمدار گرگر ( 1319 ه.ش.)
13 – افتتاح مدرسه لیوارجان و سیه رود بنام امیر معزی ( به مدیریت صالح تقی پور زارعی ) و داران بنام مدرسه جلوه داران ( به مدیریت تقی هوشمند علمداری ) دایر گردید .
14 – تجاوز ارتش شوروی و روس در سوم شهریور 1320 به خاک ایران .
15 – احداث پل چوبی بر روی رودخانه ارس ( شروع 1329 – اتمام 1322 ه. ش. )
16 – نمایندگی آموزش و پرورش در سال 1334 ه . ش. در منطقه دایر گردید .
17 – سفر محمد رضا شاه به منطقه در جریان تقسیم اراضی و اصلاحات ارضی (1348ه.ش.)
18 – طغیان رود خانه ارس و زیر آب رفتن قسمتهایی از جلفا و روستاهای اطراف (1348
ه . ش . )
19 – سفر دوم محمد رضا شاه پهلوی به منطقه ( 1349 ه.ش.)
20 – سفر امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت به منطقه جلفا ( پاییز 1354 ه. ش. )
21 – آتش سوزی عظیم گمرک جلفا و از بین رفتن میلیاردها ریل کالا در مرداد 1355 ه.ش.

منبع : یادداشتهای آقای شاپوری
اینترنت

رخدادهای مهم منطقه در بعد از انقلاب اسلامی بزودی در همین وبلاگ . راستی رخداد های مهم بعد از انقلاب کدام است در صورت امکان یاریم فرمایید آدرس ایمیل من :
Hgsad2003@gmail.com

۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

میرزا خرم کردشتی


خرم كردشتي


نامش‌ ميزا علي‌ ملقب‌ به‌ معلم‌ كل‌، فرزند ميزا خرم‌ كردشتي‌ كه‌ در حدود 90 سال‌ عمر كرده‌ و تا سال‌1281 ه‌ ش‌ در قيد حيات‌ بوده‌ است‌. او از فضلا بود و تأليفات‌ زيادي‌ دارد. كتاب‌ وي‌ بنام‌ در افشان‌ كه‌ به تقليد از گلستان‌ سعدي‌ نوشته‌ شده‌ نشانگر استعداد و ذوق‌ سرشار اوست‌.
خاور در لغت‌ عرب‌ و داشتن‌ لغات‌ مشكله‌ بصيرت‌ كامل‌ داشته‌ و مانند پدر خود در علم‌ طب‌ ماهربوده‌ است‌.
خاور اشعار و قصايد زيادي‌ دارد غزل‌ زير در استقبال‌ از غزل‌(يغما‌ جندقی ‌) ساخته‌ است‌.
مرا ديوانه‌ چون‌ كردي‌ بيا اي‌ زلف‌ زنجيري
‌به‌ غير از قيد بر مجنون‌ بنا شد هيچ‌ تدبيري‌
به‌ گفتم‌ ناله‌ دلسوز من‌ فرياد رس‌ آيد
زناله‌ حاصلم‌ چيزي‌ نشد اي ‌آه‌ تاثيري‌
شكايتها بسي‌ اي‌ آسمان‌ از تو
كني‌ تا چند با ما كجروي‌ اي‌ چرخ‌ تغييري‌
به‌ جنگ‌ شهر يغما كس‌ نرفته‌ جز تو اي‌ خاور
معينت‌ باد يزدان‌ چون‌ فكندي‌ پنجه‌ با شيري‌
خاور تخلص‌ شعري‌ ميزا علي‌ بود ور در سرودن‌ اشعار گوناگون‌ مهارت‌ خاص‌ داشته‌ از جمله‌ ملمع‌،زير را در جواب‌ شيخ‌ سعدي‌ گفته‌ است‌.
چنين‌ غافل‌ از پي‌ حسناتي‌
تو رفته‌ بر عقباتي‌ زهجر كعبه‌ رويت
‌روان‌ زدجله‌ چشمم‌ هزار شط فراتي‌
برون‌ زخاك‌ قراداغ‌ رفتن‌ تو عجب‌ نيست
‌لان‌ نبع‌ عين‌ الحيوه‌ في‌الظلمات‌(میرزا به‌ نقل‌ تاريخ‌ ارسباران‌ معلم‌ كل‌،ميرزاعلي‌) دراهر‌ باغي‌ نيز بوده‌ كه‌ بنام‌ خودش‌ حالا باغ‌ميزاعلي‌ ناميده‌ مي‌شود.
ميرزا خرم‌ كردشتي‌گويي‌ كه‌ قدح‌ پر كن‌ و كج‌ دار مريض فرمان‌ برم‌ و چون‌ كنم‌ چاره‌ ندارم‌
ميرزا خرم‌ كردشتي‌ متولد 1311 ش‌ در روستاي‌ كردشت‌ از محال‌ گرمادوز قراجه‌داغ‌ است‌. اوازشعراي‌ ارسباران‌ و از ارادتمندان‌ كمر بسته‌ كاظم‌ خان‌ قراجه‌داغي‌ بوده‌ است‌.
او در طبابت‌ استادي‌ و مهارت‌ تام‌ داشته‌ و اشعار خوب‌ مي‌گفته‌ است‌.
روزي‌ يكي‌ از دشمنان‌ كاظم‌ خان‌ مريض‌ مي‌شود و خرم‌ را براي‌ طبابت‌ به‌ خانه‌اش‌ دعوت‌ مي‌كندكاظم‌ خان‌ دستور مي‌دهد به‌ جاي‌ معالجه‌ او را بكشد. ولي‌ خرم‌ به‌ مقتضاي‌ انسانيت‌ و اصول‌ مقدس‌طبابت‌، آن‌ مريض‌ را معالجه‌ مي‌كند و مورد عتاب‌ و غضب‌ كاظم‌ خان‌ قرار مي‌گيرد و اين‌ بيت‌ رافي‌البداهه‌ مي‌گويد:
گويي‌ كه‌ قدح‌ پر كن‌ و كجدار و مريز
فرمان‌ برم‌ و چون‌ كنم‌ و چاره‌ ندارم‌
و روي‌ اين‌ جريان‌ كاظم‌ خان‌، خرم‌ را به‌ اهر تبعيد كرد و خرم‌ در آنجا ماند و مشغول‌ كار شد و درسال‌ 1204 ش‌ فوت‌ كرد.
خرم‌ نيك‌ محضر و شيرين‌ سخن‌ بود. در هفتاد سالگي‌ ديوان‌ خود را جمع‌آوري‌ كرده‌است . در سال‌ 1267شمسي‌ اشعار خرم‌ با ديوان‌ مظهر خويي‌ در يك‌ جلد چاپ‌ شد ديوان‌ او حاوي‌ يك‌ هزار و 600 بيت‌مي‌باشد. (دانشمندان‌ آذربايجان‌)
نازت‌ كشم‌ من‌، تا چشم‌ باز است / ‌اما ندانم‌، باز اين‌ چه‌ ناز است‌
چون‌ مي‌كشم‌ سر از پاي‌ / دلبرمسكين‌ كبوتر، در چنگ‌ باز است‌
محمود با آن‌ حشمت‌ چه‌ سازد / جانش‌ چو اندر دست‌ اياز است‌
خرم‌ رسد كي‌، دستم‌ بر آن‌ ماه / ‌من‌ در نشيبم‌، او در فرازاست‌ .
در غزلي‌ ضمن‌ تفاخر به‌ زادگاهش‌ چنين‌ اشاره‌ مي‌كند:
اي‌ يار وفا آيين‌ وي‌ مونس‌ دمسازم
‌بگذار كه‌ تا دستي‌ بر گردنت‌ اندازم‌
من‌ شيفته‌ رويت‌ امروز نگرديدم
‌بر طلعت‌ تو عاشق‌ كردند زآغازم‌
خواهم‌ كه‌ برم‌ روزي‌ سوي‌ چمن‌ كويت
‌اما چه‌ كنم‌ گردون‌ بسته‌ ره‌ پروازم‌
ديوان‌ من‌ ار خواني‌ روزي‌ تو نمي‌داني
‌من‌ خرم‌ كردشتم‌ يا سعدي‌ شيرازم‌
ميرزا خرم‌ جد خانواده‌ خرم‌ نسبت‌ به‌ خلفاء بوده‌ است‌ و در سال‌ 1241 هجري‌ قمري‌ فوت‌ كرده‌است‌.

منبع : اینترنت
یادداشتهای منصور حسینقلیزاده گرگری
کتاب جلفا از دیر باز تا کنون

۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

روستای دوزال شهرستان جلفا


دوزال‌

اين‌ روستا در فاصله‌ 71 كيلومتري‌ از هاديشهر واقع‌ شده‌ و به‌ علت‌ نزديكي‌ به‌ كناره‌ رود ارس‌ آب‌ وهواي‌ آن‌ معتدل‌ مي‌باشد شغل‌ اكثريت‌ مردم‌ اين‌ روستا كشاورزي‌، دامداري‌، كارگري‌ و باغداري‌ است‌.باغداري‌ ركن‌ اساسي‌ اقتصاد اين‌ روستا را تشكيل‌ مي‌دهد.
محصولات‌ كشاورزي‌ عمده‌ روستا : گندم‌، جو، لوبيا، برنج‌ محلي‌ و...است‌.
تربيت‌ كرم‌ ابريشم‌ نيز در اين‌ روستا رونق‌ دارد از جمله محصولات باغی این روستا به انجیر ، انار و سیب میتوان اشاره کرد . نزديكي‌ به‌ كناره‌ رود ارس‌ و مساعد بودن‌ آب‌ و هوا ومناسب‌ بودن‌ خاك‌ جهت‌ گشت‌، محصولات‌ كشاورزي‌ باعث‌ گرديده‌ تا كشاورزي‌ از رونق‌ بيشتري‌برخوردار گردد.
اكثر زمينهاي‌ زير كشت‌ اين‌ روستا بصورت‌ آبي‌ مي‌باشد. منبع‌ تأمين‌ آب‌ اين‌ روستا از ناحيه‌كوهستاني‌ كامتال‌ تأمين‌ مي‌شود. كه‌ از آن‌ محل‌ تا روستا لوله‌ كشي‌ شده‌ است‌
صنايع‌ دستي‌ چشمگيرنيست‌.

به‌ جهت‌ واقع‌ شدن‌ امامزاده‌ شعيب‌ " مقبره یکی از نوادگان امام موسی کاظم (ع) " كه‌ از زيارتگاههاي‌ مشهور اين‌ منطقه‌ مي‌باشد ، و هر سال تعداد زيادي‌ ازمردم‌ محل‌ و ساير نقاط آذربايجان‌ جهت‌ زيارت‌ به‌ اين‌ محل‌ مسافرت‌ مي‌نمايند . اين‌ امامزاده‌ بعد اززيارت‌ سيد محمدآقا اهميت‌ دارد.

امكانات‌ روستا

این روستا قبل از احداث جاده مرزی و ترانزیتی ، مانند سایر روستا های منطقه قره داغ در انزوای کامل به سر می برد ولی با احداث این جاده بر رونق این روستا و روستاهای این منطقه افزوده شد . روستا دارای مدرسه ، مخابرات و پاسگاه و .. میباشد

جمعیت

نتیجه آمار سرشماری نفوس و مسکن سال 1385

خانوار : تعدادخانوار 111
جمعیت : کل 496 ، مرد 252 ، زن 244
جمعیت باسواد : کل 324 ، مرد 177 ، زن 147
جمعیت بیسواد : کل 115 ، مرد 41 ، زن 74

برج دوزال

برج امامزاده شعیب در روستای دوزال در 65 کیلو متری جلفا و 20 کیلومتری شمال خروانق بر فراز کوهی مشرف بر رود ارس واقع شده است . این بقعه در واقع برج آجری هشت ضلعی بلندی است که بر روی یک قاعده سنگی استوار گردیده است . در هر ضلع طاق نمایی بلند با طاقی جناغی به چشم میخورد و در قسمت فوقانی برج ، حاشیه ای از تزیینات معرق با کاشی های لاجوردی و فیروزه ای به عرض 110 سانتیمتر دور تا دور بنا را پوشانده است . در قسمت غربی برج نیز کتیبه ای از کاشی فیروزه ای نصب گردیده که روی آن عبارت " عمل استاد محمد بن جمال احمد " مشاهده میشود

تصاویر از : سایت هادیشهر

۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

هادیشهر کانون زلزله

خليل ساعي در گفتگو با خبرنگاران فزود:‌در اين زمين لرزه تنها يكي از شهروندان ساكن در كانون زلزله دچار مصدوميت جزئي شد كه با مداواي سرپايي مرخص شد. وي در عين حال وارد آمدن خسارات مالي را رد نكرد و افزود: خسارات احتمالي با اعزام اكيپ‌هاي ستاد حوادث غيرمترقبه شهرستان‌هاي مرند و جلفا به محل حادثه در دست بررسي است. به گفته دبير ستاد حوادث غيرمترقبه آذربايجان شرقي، كانون زمين لرزه در روستاي «هرزند عتيق» و «عريان تپه» از توابع شهرستان مرند بوده است. ساعي با بيان اينكه گزارش‌هاي اوليه حاكي از تركيدگي ديوارهاي مناطق زلزله ديده است، تصريح كرد: تا يك ساعت ديگر جزئيات مربوط به خسارات مالي اين حادثه اطلاع‌رساني خواهد شد. وي با اشاره به ارتباط تنگاتنگ ستاد حوادث غيرمترقبه آذربايجان شرقي با مركز زلزله‌نگاري تبريز گفت: بعد از زلزله ۲/۵ ريشتري، ۱۹ پس‌لرزه كمتر از۸/۲ درجه در مقياس ريشتر ثبت شده كه بيانگر آن است كه زمين لرزه ۲/۵ ريشتري زلزله اصلي بوده است. دبير ستاد حوادث غيرمترقبه آذربايجان شرقي تاكيد كرد: ساكنان منطقه خونسردي خود را حفظ و نگران نباشند.

۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه

زلزله در شهرستان جلفا


زمین لرزه شدیدی به بزرگی پنج و دو درجه در مقیاس ریشتر لحظاتی قبل در ساعت 12:30 بامداد روز چهارشنبه 13 شهریور 87 ، شهرهای هادیشهر گرگر و جلفا در آذربایجان شرقی را لرزاند.سازمان لرزه نگاری کشور وابسته به موسسه ژیوفیزیک دانشگاه تهران ، شدت این زمین لرزه را پنج و دو دهم در مقیاس ریشتر و در عمق 18 کیلومتری زمین اعلام کرد.شدت این زمین لرزه در تبریز نیز احساس شد و مردم این شهرها و روستاها وحشت زده به خیابان ها ریختند.هنوز از شدت خسارات در این شهرها و روستا های اطراف خبری در دست نیست.خبرگزاری های رسمی تا این لحظه خبری منتشر نکرده اند . گزارش سازمان لرزه نگاری کشور وابسته به موسسه ژیوفیزیک دانشگاه تهران در زیر آمده است.

برای اطلاع دقیق از وضعیت زلزله همین لینک

۱۳۸۷ شهریور ۱۱, دوشنبه

داریوش پیرنیاکان



داریوش پیرنیاکان

داریوش پیر نیاکان، (متولد ۱۳۳۴)، نوازنده تار، سه‌تار و پژوهشگر موسیقی می‌باشد.
زندگی‌نامه
داریوش پیرنیاکان به سال 1334 در بخش گرگر (هادیشهر فعلی از شهرستان جلفا ) از توابع آذربایجان شرقی متولد شد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، وی نزد محمد حسن عذاری و
علی اکبر شهنازی به فراگیری تار پرداخت و مدتی از آموزش‌های مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و دانشکده هنرهای زیبا بهره برد. پيرنياكان استاد دانشگاه تهران، عضو هیأت مدیره خانه موسیقی و سرپرست گروه شهنازي می‌باشد و هم‌اینک در کانون فرهنگی عارف و آموزشگاه چاووش به تدریس تار و سه‌تار مشغول است. وی از سال 1359 به برگزاری کنسرت‌ها و آثار موسیقایی متعددی به همراهی محمدرضا شجریان همت گماشت و در داخل و خارج کشور از جمله آلمان ، سوئیس ، انگلستان و فرانسه کنسرت های متعددی را به اجرا گذاشتند . پيرنياكان در نوازندگی تار از شیوه فاخر علی اکبر شهنازی بهره می‌جوید اما در نوانس، صدادهی و رنگ‌آمیزی صوتی به تجربیاتی نو دست یافته‌است. او همچنین نت نگاری ردیف میرزا حسینقلی را به روایت علی‌اکبر شهنازی انجام داده و توسط موسسه فرهنگی هنری ماهور به چاپ رسانیده است. مجموعه قطعاتي از ساخته هاي پيرنياكان نيز با نام جلوه يار توسط همين موسسه منتشر شده است.
آثار
آسمان عشق، به همراهي محمد رضا شجريان
سرو چمان، به همراهی آواز محمدرضا شجریان
پیام نسیم، به همراهی آواز محمدرضا شجریان
دل مجنون، به همراهی آواز محمدرضا شجریان
ياد ايام، همراه با محمدرضا شجريان
رسواي دل، همراه با محمد رضا شجريان
آرام جان، همراه با محمدرضا شجريان
آسمان، به همراهی آواز حمیدرضا نوربخش و گروه شهنازي

منبع : ویکی پدیا
سیمای جلفا (منصور حسینقلی زاده گرگری )

این شعر هم از فریدون مشیری بیادگار

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم


شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم


شدم آن عاشق دیوانه دیوانه که بودم


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید


باغ صد خاطره خندید


عطر صد خاطره پیچید


یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم


پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم


تو همه راز جهان ریخته درچشم سیاهت


من همه محو تماشای نگاهت


آسمان صاف و شب آرام


بخت خندان و زمان رام


خوشه ماه فرو ریخته در آب


شاخه ها دست بر آورده به مهتاب


شب و صحرا و گل و سنگ


همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید تو به من گفتی ازاین عشق حذر کن


لحظه ای چند بر این آب نظر کن


آب آیینه عشق گذران است


تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است


باش فردا که دلت با دگران است


تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن


با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم


سفر از پیش تو ؟هرگز نتوانم نتوانم


روز اول که دل من به تمنای تو پر زد


چون کبوتر لب بام تو نشستم


تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم


بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم


تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم


حذر از عشق ندانم سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم


اشکی از شاخه فرو ریخت


مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت


اشک در چشم تو لرزید


ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم


پای دردامن اندوه کشیدم نگسستم نرمیدم


رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم


نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم


نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم


بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم.