روزی روزگاری ، نه چندان دور همین نزدیکی ها ، هر وقت دلمان می گرفت ، وقتی هوس دریا میکردیم ، راهی کناره های دریاچه ارومیه می شدیم و آرامش از دست رفته خود را در اثر کار و درگیری های روزانه درکنار این دریاچه باز می یافتیم .......
حال این دریاچه خود آرامش خود را از دست داده است ، بیمار است و دنبال طبیب میگردد ، ولی کوجا ست آن طبیب حاذق که درد این دریاچه را که روزگار زیادی درمان دردهایمان بود ، درمان کند ، تب جانسوزی به جانش افتاده است و از عطش لبهایش خشک شده و ترک برداشته است و اگر آن طبیب حاذق پیدا نشود باید بجای دریا کویر نمک تماشا بکنیم وحسرت روزهای گذشته را بخوریم و بکودکان مان بگوییم که اینجا روزگاری دریاچه زیبایی بود که ما به این روزش انداختیم .
حالا این دریاچه دارد نفس های آخرش را می کشد
کسیبدی صبریمی هجرینده غم ، نه چاره قیلیم ؟
ییخیبدی کؤنلومو درد و الم ، نه چاره قیلیم؟
تصاویر گویا تر است ، ببینید
عکاس:علی اصغر شادجو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر