چله گجه سی ( شب یلدا )
شب چله در شهرستان جلفا آداب و رسوم مخصوص به خودش را دارد ولی بودن چله قارپوزی ( هندوانه شب چله ) بعنوان یک خوردنی سمبلیک در شب چله مانند همه جای ایران عزیز ، یکی از ضروریات میباشد . سابق بر این ، یعنی زمانی که ما هنوز کودک بودیم شب چله حال و هوای دیگری داشت که با چله های امروزی بنظر من فقط وجه اشتراکشان هندوانه شب چله است و گرنه مراسم امروزی شب چله ، لطف و صفای آن روزگاران را ندارد . رسم بر این بود که در شب چله برای نو عروسان که هنوز در خانه پدر بودند عصر چله در یک سینی بزرگ مسی ( مجمعین یا مژمیئین ) یک عدد هندوانه در وسط و انواع خوشکبار محلی در اطراف هندوانه و لباسی نو که ( یک دست لباس و یک چادر و..) در کنار خوردنی ها گذاشته و چارقد گلدار بزرگ زیبایی هم روی آن می انداختند البته بعضی ها یک چارقد از زیر وسایل هم اضافه میکردند تا هدیه زیباتر جلوه کند . و آنرا با تشریفات خاصی به خانه عروس میبردند . حمل کننده این سینی هم هدیه ای از مادر یا پدر عروس خانم دریافت میکرد . منتها اگر دختر به خانه بخت رفته باشد این کار بر عکس از طرف خانواده دختر برای دخترشان بعنوان ( چله پائی ) ، فرستاده می شود . یکی دیگر از آداب و رسوم زیبای مردم ما در شب چله بردن هندوانه ، و جمع شدن در خانه فامیلی است که عزیزی را از دست داده باشد .
در شب چله معمولاً مادر بزرگها و پدر بزرگها از خاطرات شیرین این شب در زمانهای گذشته تعریف میکردند و این آداب با نقل سینه به سینه به نسلهای آینده میرسید ولی امروزه کارها راحت شده است و نسلهای آینده ما هر وقت اراده بکنند آنرا از اینترنت بدست خواهند آورد و شاید این کارها باعث شده است که آن مهر ومحبت ها از بین خانواده ها رخت بربندد و یواش یواش ماهم چون ماشینها و کامپیوتر هایمان اشیاء بیجانی باشیم . ...
در چله کجه سی آن زمانهای دور که خبری از رادیو و تلوزیون نبود معمولاً مردها در قهوه خانه روستا جمع می شدند و به داستانهای عاشیق که از کؤور اُؤغلو و حسین کرد و ملک جمشید و......همراه با آهنگ ساز میخواند گوش میدادند و اگر هم عاشیق در روستا نبود یک نفر که خواندن و نوشتن میدانست از روی کتاب میخواند و خانمها نیز در هر محله در یک خانه جمع میشدند و با انواع کارهای محلی (کار های تیاتر مانند خنده دار و یا خاطرات شیرین گذشته ، رقص و آواز ) شب را به نیمه میرساندند .
قیش گئجه سی ، طوله لرین اتاقی / شب زمستان ، اتاق بزرگ و طویل
کتلیلرین ، اوتراغی ، یاتاغی ، / جاییکه هم اتاق نشیمن و هم اتاق خواب روستاییان است ،
بخاریدا یانار اوتون یاناغی ، / در بخاری چوب خشک می سوزد .
شب چره سی ، گردکانی ، ایده سی ، / شب چره و گردکان و سنجد آن شب
کنده باسار گولوب ، دانشماق سسی ، / همه جای روستا پر از سرو صدای صحبت روستاییان میشود .
شب چله در شهرستان جلفا آداب و رسوم مخصوص به خودش را دارد ولی بودن چله قارپوزی ( هندوانه شب چله ) بعنوان یک خوردنی سمبلیک در شب چله مانند همه جای ایران عزیز ، یکی از ضروریات میباشد . سابق بر این ، یعنی زمانی که ما هنوز کودک بودیم شب چله حال و هوای دیگری داشت که با چله های امروزی بنظر من فقط وجه اشتراکشان هندوانه شب چله است و گرنه مراسم امروزی شب چله ، لطف و صفای آن روزگاران را ندارد . رسم بر این بود که در شب چله برای نو عروسان که هنوز در خانه پدر بودند عصر چله در یک سینی بزرگ مسی ( مجمعین یا مژمیئین ) یک عدد هندوانه در وسط و انواع خوشکبار محلی در اطراف هندوانه و لباسی نو که ( یک دست لباس و یک چادر و..) در کنار خوردنی ها گذاشته و چارقد گلدار بزرگ زیبایی هم روی آن می انداختند البته بعضی ها یک چارقد از زیر وسایل هم اضافه میکردند تا هدیه زیباتر جلوه کند . و آنرا با تشریفات خاصی به خانه عروس میبردند . حمل کننده این سینی هم هدیه ای از مادر یا پدر عروس خانم دریافت میکرد . منتها اگر دختر به خانه بخت رفته باشد این کار بر عکس از طرف خانواده دختر برای دخترشان بعنوان ( چله پائی ) ، فرستاده می شود . یکی دیگر از آداب و رسوم زیبای مردم ما در شب چله بردن هندوانه ، و جمع شدن در خانه فامیلی است که عزیزی را از دست داده باشد .
در شب چله معمولاً مادر بزرگها و پدر بزرگها از خاطرات شیرین این شب در زمانهای گذشته تعریف میکردند و این آداب با نقل سینه به سینه به نسلهای آینده میرسید ولی امروزه کارها راحت شده است و نسلهای آینده ما هر وقت اراده بکنند آنرا از اینترنت بدست خواهند آورد و شاید این کارها باعث شده است که آن مهر ومحبت ها از بین خانواده ها رخت بربندد و یواش یواش ماهم چون ماشینها و کامپیوتر هایمان اشیاء بیجانی باشیم . ...
در چله کجه سی آن زمانهای دور که خبری از رادیو و تلوزیون نبود معمولاً مردها در قهوه خانه روستا جمع می شدند و به داستانهای عاشیق که از کؤور اُؤغلو و حسین کرد و ملک جمشید و......همراه با آهنگ ساز میخواند گوش میدادند و اگر هم عاشیق در روستا نبود یک نفر که خواندن و نوشتن میدانست از روی کتاب میخواند و خانمها نیز در هر محله در یک خانه جمع میشدند و با انواع کارهای محلی (کار های تیاتر مانند خنده دار و یا خاطرات شیرین گذشته ، رقص و آواز ) شب را به نیمه میرساندند .
قیش گئجه سی ، طوله لرین اتاقی / شب زمستان ، اتاق بزرگ و طویل
کتلیلرین ، اوتراغی ، یاتاغی ، / جاییکه هم اتاق نشیمن و هم اتاق خواب روستاییان است ،
بخاریدا یانار اوتون یاناغی ، / در بخاری چوب خشک می سوزد .
شب چره سی ، گردکانی ، ایده سی ، / شب چره و گردکان و سنجد آن شب
کنده باسار گولوب ، دانشماق سسی ، / همه جای روستا پر از سرو صدای صحبت روستاییان میشود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر