بیایید سوم شهریور را بخاطر ایستادگی و شهادت سه سرباز سرافراز ایرانی ، در مقابل قوای تا بن دندان مسلح روس در سوم شهریور 1320 "روز جلفا " نام گذاری نماییم

۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

زنگ خطر براي ارسباران

منابع‌طبيعی- حسين عبيري گلپايگاني

هر روز خبري تازه از تجاوز به حريم محيط ‌زيست مي‌شنويم؛ اخباري كه بر نگراني دوستداران طبيعت دامن مي‌زند.
يك روز خبر آلودگي دريا‌ها، روزي ديگر خبر آلودگي هوا ناشي از پديده ريز گرد و يك روز خبر آنفلوانزاي خوكي؛ روزي هم خبر جاده كشي در كوه‌هاي دماوند و علم كوه ؛ به تازگي هم اخبار نگران كننده‌اي از تخريب جنگل‌هاي ارسباران مي‌رسد. قرار است به‌منظور توسعه معدن مس بخشي از اراضي جنگلي تخريب شود.
طبق اطلاعات منتشر شده بخشي از اراضي ارسباران در دست تبديل و تغيير براي آماده‌سازي‌ سازه‌هاي مربوط به مجتمع فراوري مس معدن سامگون است. نزديكي اين اراضي با جنگل‌هاي ارسباران نگراني دوستداران و كارشناسان محيط‌زيست و منابع طبيعي را به‌دنبال داشته است. فعاليت چندين ساله معدنكاران مس در ارسباران در حالي انجام مي‌شود كه زمزمه‌هايي براي شروع توسعه فعاليت مجتمع توليد فراورده‌هاي مس در منطقه به گوش مي‌رسد. معدن مس سامگون بدون ارزيابي زيست‌محيطي در حال حفاري و اكتشاف تازه جهت توسعه معدن فوق است.
كساني كه از نزديك جنگل‌هاي ارسباران را مشاهده كرده‌اند مي‌دانند كه تا چه اندازه اين عرصه‌هاي جنگلي زيبا و منحصر به فرد است. جنگل‌هايي كه در حد فاصل شهرستان كليبر تا شهرستان خدا آفرين در كنار رود ارس - خط مرزي ايران و 2 كشور ارمنستان و آذربايجان- امتداد دارد
از شگفتي‌هاي جنگل‌هاي ارسباران دور بودن از محيط هواي شرجي دريا و همچنين مستقر بودن در دل كوه‌هاي سر به فلك كشيده است كه در صبحگاهان وقتي به اين جنگل‌ها نگاه مي‌كنيد انگار تابلويي مينياتور روبه‌روي شما قرار دارد
جنگل‌هاي ارسباران و توجيهات اقتصادي
بعضي از مسئولين منطقه‌اي يكي از دلايل توسعه معدن فوق در منطقه حفاظت شده ارسباران را ايجاد اشتغال مي‌دانند. شايد دليل اينكه توسعه يك معدن مي‌تواند باعث كارآفريني براي مردم يك منطقه و ايجاد اشتغال‌زايي براي آنان باشد توجيه خوبي به‌نظر برسد ولي آيا با نابودي منطقه جنگلي ارسباران كه در دنيا بي‌نظير است اين توجيه منطقي است؟ به‌ويژه آنكه معادن مس زيادي در استان‌هاي مركزي ايران (كه اين معادن در قلب بيابان و كوير است) قرار داده است
ادامه توسعه صنعتي معدن مس در مناطق خاصي همچون جنگل‌هاي ارسباران نمي‌تواند توجيه اقتصادي داشته باشد. از سوي ديگر، ادامه توسعه چنين معدني در جنگل‌هاي ارسباران مي‌تواند ضربات جبران ناپذيري به محيط‌زيست و منابع طبيعي اين مملكت وارد كند.
گردشگري گزينه‌اي مناسب‌تر براي ايجاد اشتغال‌زايي
با توجه به كم بودن سرانه جنگل براي مردم كشور ايران (كه اين سرانه خيلي پايين‌تر از ميانگين سرانه دنياست) آيا بهتر نيست از كارگراني كه قرار است براي اشتغال‌زايي در معدن استفاده شود در توسعه، احيا و نگهداري اين جنگل‌ها استفاده شود. حتي مي‌توان نكات زيست‌محيطي و نگهداري جنگل را به اين نيروها آموزش داد كه منطقه جنگلي ارسباران را به محلي براي جذب توريست و گردشگري تبديل كنند تا گردشگران ايراني و توريست‌هاي خارجي بتوانند با سفر به اين منطقه ضمن مراعات نكات زيست‌محيطي مناطق جنگلي توسط آنان، از نعمت‌هاي خدادادي لذت ببرند و از حضور اين گردشگران و توريست‌ها سودي نيز حاصل مردم منطقه شود. ورود هر گردشگر به منطقه مي‌تواند چند شغل ايجاد كند.
مسئولين و حفاظت از محيط‌زيست
وقتي با بعضي از مسئولين در مورد حفظ و احياي محيط‌زيست بعضي از مناطق خاص و منحصر به فرد صحبت مي‌شود و به آنان گوشزد مي‌شود كه طبق اصل 50قانون اساسي حفاظت از محيط‌زيست يكي از وظايف اصلي شماست، آنان با توجيهاتي كه مي‌كنند از قبيل اينكه مردم منطقه ما ضعيف هستند و مردم چقدر در فشار و عذاب باشند تا محيط‌زيست شما حفظ شود يا اينكه اين مكان‌هاي منحصر به فرد زيست‌محيطي شايد براي شما كه در رفاه هستيد مهم باشد ولي براي مردم فقير و كم‌درآمد منطقه اصلا مهم نيست و با توجيهاتي از اين دست مي‌خواهند از زير بار مسئوليت اصلي خود كه عبارت است از يافتن راه حلي كه هم محيط‌زيست منطقه حفظ شود و هم مردم منطقه از مشكلات اقتصادي رهايي يابند، شانه خالي مي‌كنند.
بعضي مسئولين محلي پا را فراتر گذشته و مي‌گويند اصلا تصميم‌گيري در مورد مشكلات منطقه به‌خود ما مربوط است و خودمان مي‌دانيم كه حفاظت از محيط‌زيست واجب‌تر است يا رفاه حال مردم. براي اين مسئولين مهم نيست كه نابودي محيط‌زيست منطقه يعني نابودي محيط‌زيست بخشي از كشور ايران. وقتي صحبت از بودجه مي‌شود انتظار دارند كه كل بودجه مملكت صرف منطقه آنان شود ولي وقتي به آنان گفته مي‌شود وجود اين جنگل‌ها براي مناطقي نفتي (‌كه از پول حاصل از فروش آن بودجه‌هاي آنان نيز تامين مي‌شود) كه به‌علت استخراج نفت از آلودگي هوا رنج مي‌برند چقدر مفيد است، آنان جوابي براي گفتن ندارند.
مردم و ثروت ملي
با توجه به اينكه خداوند در سرزمين ايران در مناطق مختلف نعمت‌هاي خاصي قرار داده است مثلا در استان‌هاي مركزي ايران معادن مس، آهن، سنگ و زغال سنگ و در استان‌هاي شمالي درياي خزر و جنگل‌هاي شمال و در استان‌هاي جنوبي نفت و درياي خليج هميشه فارس ايران و عمان را قرار داده است كه بعضي از اين نعمت‌ها منحصر به همان منطقه خاص است چرا مردم و مسئولين آن منطقه فكر مي‌كنند كه بايد اين نعمت‌هاي خدادادي را هر طور كه دلشان مي‌خواهد استفاده كنند و بقيه مردم كشور ايران در آن سهمي نداشته باشند.
مردم هر منطقه از كشور عزيزمان ايران بايد بدانند كه هر چيزي كه جزء سرمايه ملي محسوب شد متعلق به همه ايرانيان است. چگونه است كه در هنگام سوانح و بلاياي غيرمترقبه مانند جنگ، سيل و زلزله در هر نقطه از كشور كه باشد همه دوست دارند كه بقيه هموطنان به كمك آنان بيايند و آنان را ياري كنند ولي در هنگام استفاده از نعمت‌هاي آن منطقه، ديگران كاره‌اي نباشند.
آيا در بلاياي طبيعي مثل زلزله رودبار يا بم و قزوين پس از زلزله از با حضور و كمك، همه هموطنان ايراني از همان دقايق اول جهت نجات جان كساني كه زير آوار مدفون شده بودند نشتافتند و در ساختن اين مناطق به زلزله زدگان كمك نكردند!؟
اگر قرار باشد جنگل‌هاي شمال كه يكي از منابع توليد اكسيژن و طراوات هواي اين كشور است به دست اهالي آن منطقه از بين برود و به جاي آن زمين كشاورزي و ويلا ساخته شود يا معادن مس و آهن كرمان فقط براي آن استان تهيه شود يا نفت جنوب فقط براي استان‌هاي جنوبي خرج شود پس ديگر مفهوم ايران و ايراني بودن و ثروت ملي معنايي ندارد.

هیچ نظری موجود نیست: