بیایید سوم شهریور را بخاطر ایستادگی و شهادت سه سرباز سرافراز ایرانی ، در مقابل قوای تا بن دندان مسلح روس در سوم شهریور 1320 "روز جلفا " نام گذاری نماییم

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

زندگي سردار ملي

 نويسنده : ابراهيم حديدي
ستارخان قره داغي (1293- 1246 خورشيدي) سومين پسر حاج حسن قراجه داغي در ارسباران به دنيا آمد. سوابق زندگي او در دوران کودکي و نوجواني تا درگيري هاي جنبش مشروطه  چندان معلوم نيست. از اطلاعات جسته و گريخته اي که از وي به دست آمده است، درمي يابيم که او با پدر خود در روستاهاي اطراف ارسباران به شغل پارچه فروشي مشغول بوده است.
ستارخان پس از قتل برادرش اسماعيل به دست نيروهاي دولتي به همراه خانواده خود به تبريز مهاجرت کرد و در محله اميرخيز اقامت گزيد و از داش ها و لوطي هاي آن محله شد.
وي مدتي جزو سواران حاکم خراسان بود، از آنجا به عتبات عاليات سفر کرد، پس از چندي به تبريز بازگشت و به مباشري املاک محمدتقي صراف مشغول و سپس به توصيه رضاقلي خان سرتيپ وارد خدمت قراسوران (ژاندارمري) شد و حفاظت راه مرند و خوي به او محول شد. چندي بعد مورد توجه مظفرالدين ميرزا (وليعهد) قرار گرفت، ضمن دريافت لقب خاني، از تفنگداران وليعهد در تبريز محسوب شد. ستارخان بنابر عادت لوطي گري در يکي از درگيري هاي خود با ماموران محمدعلي ميرزا (وليعهد) در تبريز، مورد تعقيب قرار گرفت، از شهر گريخت و مدتي به راهزني پرداخت. سپس با وساطت بزرگان و معتمدان محل به شهر بازگشت و دلالي اسب را پيشه خود کرد.
با شروع انقلاب مشروطه در تهران و گسترش آن در سراسر کشور، مجاهدين و آزاديخواهان آذربايجاني و قفقازي به فرماندهي ستارخان و باقرخان به حمايت از مشروطيت ايران قيام کردند و در مقابل قواي 35 تا 40 هزار نفري اعزامي از مرکز و خوانين محلي به فرماندهي عبدالمجيد ميرزا عين الدوله که براي سرکوبي قيام تبريز اعزام شده بودند به شدت مقاومت کردند و از تسلط آن ها به شهر ممانعت ورزيدند. تبريز به مدت 11 ماه توسط قشون دولتي محاصره شد و از ورود آذوقه به شهر جلوگيري به عمل آمد. زندگي بر مردم بسيار سخت و طاقت  فرسا گرديد. نهايتا با وساطت قنسول هاي روس و انگليس و موافقت دولت هاي طرفين عده اي از قواي روسيه به تبريز وارد شدند و راه جلفا را براي ورود آذوقه باز کردند. در نتيجه محاصره شهر به پايان رسيد و سربازان دولتي و خوانين محلي مخالف مشروطيت از اطراف تبريز دور شدند. بدين ترتيب نقشي که ستارخان و باقرخان در دفاع از مشروطه و تبريز داشتند، به پايان رسيد.
با حضور سربازان روسي در تبريز موقعيت براي ستارخان و باقرخان سخت و خطرناک شد. آن ها به اتفاق جمعي ديگر از سران آزاديخواه به قنسولگري عثماني پناهنده شدند. سپس تحت فشار روس ها و بنا بر دعوت آيت الله محمدکاظم خراساني به همراه جمعي از مجاهدين در روز 29 اسفندماه 1288 خورشيدي به تهران مهاجرت کردند. در تهران استقبال شاياني از آنان به عمل آمد و از طرف مجلس شوراي ملي مورد تجليل قرار گرفتند و دو لوح نقره اي طلاکوب به ستارخان و باقرخان اهدا و براي هر کدام ماهيانه مبلغ 1000 تومان مقرري از طرف مجلس تعيين شد. ستارخان نيز در پارک اتابک (محل فعلي سفارت شوروي) اسکان يافت.
در جريان ترور آيت الله سيدعبدالله بهبهاني و ميرزا محمدعلي تربيت از سران مشروطه، دولت تصميم به خلع سلاح گروه هاي مسلح گرفت. ستارخان با اين امر مخالفت کرد و با قواي دولت مشروطه به جنگ پرداخت در اين جنگ پاي او تير خورد و تسليم شد و چند ده تن از نيروهاي وي کشته شدند.
وي چهار سال پس از اين واقعه در تاريخ 25 آبان ماه 1293 خورشيدي درگذشت و در باغ طوطي در جوار شاه عبدالعظيم به خاک سپرده شد.
کتابنامه
اطلاعات عمومي جاويدان (تاريخ معاصر) (1376); مترجم فريدون سبحاني; تهران: دنياي دانش.
بامداد، مهدي (1347); شرح حال رجال ايران; تهران: زوار; ج 2.
رئيس نيا، رحيم و ناهيد، عبدالحسين (بي تا); دو مبارز جنبش مشروطه; تهران: آگاه.
معين، محمد (1364); فرهنگ فارسي; تهران: اميرکبير; ج 5.

 

هیچ نظری موجود نیست: